Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-28@23:26:13 GMT

حافظ زبان مردم است

تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۳۶۲۴۰۲

حافظ زبان مردم است

ایسنا/همدان یکی از شاعران و مشتاقان شعر حافظ گفت: جایگاه حافظ در ادبیات بی‌بدیل و شعر او زبان مردم است.

خواجه شمس‌الدین محمد شیرازی متخلص به «حافظ»، غزلسرای بزرگ است، وی حدود سال ۷۲۶ هجری قمری در شیراز متولد شد. علوم و فنون را در محفل درس استادان زمان فراگرفت و در علوم ادبی عصر پایه‌ای رفیع یافت. قرآن را با چهارده روایت مختلف از بر داشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

گوته دانشمند بزرگ و شاعر و سخنور مشهور آلمانی دیوان شرقی خود را به نام او و با کسب الهام از افکار وی تدوین کرد. دیوان اشعار او شامل غزلیات، چند قصیده، چند مثنوی، قطعات و رباعیات است. وی به سال ۷۹۲ هجری قمری در شیراز درگذشت. آرامگاه او در حافظیهٔ شیراز زیارتگاه صاحب‌نظران و عاشقان شعر و ادب پارسی است.

صدیف کارگر در گفت‌وگو با ایسنا با بیان اینکه هنوز هم کباده غزل‌های حافظ آن طور که باید کشیده نشده است، اظهار کرد: حافظ بهتر از هرکس دیگری می‌تواند خودش را درست و شاعرانه معرفی کند، حافظ اینقدر اشعارش زیبا و با عظمت است که خودش را به وجد می‌آورد که ما آن را تناسب به‌جا می‌گوییم.

وی افزود: ما معرَّف و معرِّف را می‌توانیم در شعر خود حافظ بیابیم که البته هر دو، خود حافظ است، خودش در اشعارش می‌گوید؛ «منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن/از نی کِلک همه قند و شکر می‌بارم».

کارگر تصریح کرد: تعریف و تمجید از شعر حافظ برای فارسی زبانان به جهت تعصب و عشقی که به زبان فارسی و حضرت حافظ دارند به جای خود اما خود شاعر هم در اشعارش به افتاء رسیده که می‌گوید؛ «صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت/قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند»

این شاعر ملایری با بیان اینکه اگر در تاریخ ادبیات بشر، ۱۰ شاعر درجه یک داشته باشیم، حداقل پنج نفر از آنان ایرانی هستند، عنوان کرد: متأسفانه امروزه علوم انسانی به‌ویژه ادبیات مغفول مانده، ما گوهرهای نایابی چون حکیم فردوسی،حکیم عمر خیام، حضرت سعدی، حضرت مولانا و لسان الغیب حافظ را داشته‌ایم که هیچ هم‌آوردی برای آنها در سراسر دنیا وجود ندارد.

وی حافظ را کشکول ادبیات فارسی دانست و گفت: جایگاه حافظ نه در ادبیات فارسی بلکه در ادبیات جهان بی‌بدیل است و به قول دکتر ندوشن عزیز حافظ سخنگوی ضمیر ناآگاه ایرانی است، حرف حافط هیچگاه تمام نمی‌شود چرا که حرف او حرف مردم است.

کارگر با اشاره به اینکه حافظ در غزل سرایی مشهور است و با وجود داشتن اثر در دیگر قالب‌ها اما در آن‌ها وزنه سنگینی نیست، اظهار کرد: طبق گفته بزرگان ادبیات، غزل در ادبیات فارسی از حکیم سنایی غزنوی شروع شده و بعد از تنبّه سنایی دو شاخه غزل عاشقانه و غزل عارفانه شکل گرفت.

این شاعر و ادیب اضافه کرد: شاخه عاشقانه را بزرگانی مثل کمال‌الدین اصفهانی، جمال‌الدین اصفهانی، جناب انوری و بعد در نهایت حضرت سعدی پیش گرفتند که در غزل عاشقانه سعدی راه را برهمه بست و بهتر از او نمی‌شد و نمی‌شود این چنین غزل عاشقانه سرود.

وی با بیان اینکه در غزل عارفانه هم بزرگانی مثل خاقانی، عطار شعر سرودند و در نهایت به حضرت مولانا ختم شد، خاطرنشان کرد: در غزل عارفانه بزرگ‌تر و گران‌سنگ از حضرت مولانا نداریم اما غزل عاشقانه و عارفانه مثل رودخانه‌ایست که دو شاخه شده و جدا از هم به موازات در حال حرکت هستند و کسی نمی‌توانست این دو رودخانه را در بستر خود جای دهد.

کارگر ادامه داد: دیگرانی چون خواجوی کرمانی، ناصر بخارایی تلاش کردند که غزل عارفانه و عاشقانه را به هم بیامیزند اما نتوانستند با این وجود حضرت حافظ استادانه و با شعور و آگاهی توانست عشق و عرفان را با هم تلفیق کند و غزلی با سبک و سیاق جدید بسراید.

وی با بیان اینکه در مورد حافظ همین بس که جناب صائب تبریزی می‌گوید؛ «فدای حسن خدادادی او شوم که سراپا/چو شعر حافظ شیراز انتخاب ندارد» افزود: بعد از حافظ هیچکس نتوانست غزل را در سبک عراقی و سبک که خود حافظ یک سانتی‌متر جابجا کند و حتی بعد از آن مجبور شدند به سبک‌های دیگر مثل سبک هندی روی بیاورند.

این شاعر با اشاره به اینکه حافظ از شعرای قبل از خودش بسیار بهره گرفته است، عنوان کرد: در قدیم که این همه رسانه، امکانات تفریحی، اینترنت و موبایل نبوده، کتاب مهمترین وسیله سرگرمی برای مردم به‌خصوص عرفا بوده، حافظ بعضی از دیوان‌های شاعران پیش از خودش را به عنوان کتب بالینی استفاده می‌کرده است.

کارگر، حکیم نظامی‌گنجوی را یکی از کسانی دانست که حافظ بیشترین بهره را از او گرفته است و گفت: حافظ در مضامین شعرای قبل از خودش نوآوری می‌کند اما برخی متأسفانه دچار سوءتفاهم شدند و حافظ را با بی‌انصافی و یا از روی کم اطلاعی او را به سرقت ادبی متهم می‌کنند که این درست نیست.

وی اذعان کرد: تعریف سرقت ادبی در گذشته همانند معنی آن در امروز نیست، در قدیم اگر کسی مضمونی را می‌یافت و می‌توانست با بیان و شیوه بهتری آن را ارائه کند؛ نه تنها امری ناپسند نبود بلکه آن را کاری درست می‌پنداشتند و آن را سرقت ادبی خطاب نمی‌کردند.

کارگر تصریح کرد: حافظ علاوه بر شعرای هم‌وطن، تأثیر عجیبی بر شاعران درجه یک دنیا گذاشته، گوته شاعر بزرگ آلمانی؛ بارها و بارها بر اینکه وامدار و شیفته شاعر ایرانی حافظ است اذعان کرده است و از حافظ به عنوان استاد معنوی خودش نام می‌برد و با الهام از حضرت حافظ دیوان غربی شرقی را می‌سراید و در واقع نگاه هستی‌شناسانه گوته، سخت متأثر از حضرت حافظ است.

وی با اشاره به شعری از گوته گفت: گوته در شعر معروف خود می گوید؛ «ای حافظ! سخن تو همچون ابدیت بزرگ است زیرا آن را آغاز و انجامی نیست، اگر روزی دنیا به سرآید ای حافظ آسمانی؛ آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم، همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زیرا این افتخار زندگی من و امید حیات من است».

کارگر در ادامه با بیان اینکه نیچه بارها در آثار خودش نام حافظ را می‌برد، افزود: بدون تردید این دلبستگی و وابستگی گوته و نیچه به هم مربوط است، گوته حافظ را به نیچه می‌شناساند و به سمت او می‌کشاند، نیچه فیلسوفی است که با وجود بت‌شکنی خودش تسلیم بتی چون حافظ می شود.  

این شاعر و ادیب بیان کرد: حافظ، حافظ کل قرآن بود و تأثیری که او از قرآن گرفته در غزلیات او جاری است، حافظ زبان مردم است و بخاطر جامع الاطراف بودن و کثیرالاضلاع بودن شعرش بیشتر در بین مردم طرفدار دارد.

وی با بیان اینکه ایهام در اشعار حافظ موج می‌زند، تصریح کرد: او استاد بلامنازع ایهام است و چون در ایهام سخن می‌گوید، هرکس به فراخور حال و روز خود و اقتضای حالش از او نکته در می‌باید و با حافظ همزادپنداری می‌کند و خیال می‌کند حافظ از زبان او سخن گفته است.

کارگر با بیان اینکه چه سلاطین در کاخ شیشه‌ای خودش و چه یک آدم تنگدست در کلبه محقرانه‌اش با حافظ نرد عشق می‌بازد، ادامه داد: حافظ موقعیت و شخص نمی‌شناسد،می‌گویند میرزا جوادآقا تبریزی؛ عارف دل‌سوخته معروف در قنوت نماز شبش می‌گفته؛«زان پیشتر که عالم فانی شود خراب/ ما را ز جام باده گلگون خراب کن»

این شاعر در پایان یادآور شد: البته همه با حافظ دوست نبودند بلکه  او دشمنانی هم داشته که اقبال لاهوری از دشمنان طراز اول او بوده یا برقعی در تقابل با دشمنی حافظ، کتاب حافظ‌شکن را می‌نویسد که کتاب بسیار ضعیفی است.

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: حافظ زبان وادبیات فارسی استانی فرهنگی و هنری غزل عاشقانه غزل عارفانه حضرت حافظ شعر حافظ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۳۶۲۴۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است

خبرگزاری مهر-گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری گرکانی: تحقق عدالت، آرمانی است که سابقه‌ای به قدمت عمر بشر دارد و از سپیده‬ ‏دم آفرینش، بشر این عنصر حیاتی را به عنوان یک گرایش باطنی شناخته، به آن روی آورده، درصدد دستیابی به آن تلاش کرده و آن را مبنای قوانین و قضاوت قرار داده است. به واقع که هیچ چیز به اندازه پایمال شدن حق ضعیف و مظلوم برای فطرت بشر زجرآور و نفرت‬ ‏انگیز نیست و هیچ چیز به اندازه بی عدالتی، کینه و دشمنی را در قلب‌ها پدید نمی‌آورد. وقتی به تاریخ می‌نگریم، علت بسیاری از دگرگونی ها، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه بوده است و به همین رو تمام مصلحان بشری و انسان‌های آزاده تاریخ با اندیشه و شعار عدالت، حرکت‌های اصلاحی خود را آغاز نموده و یکی از اهداف اصلی انقلاب و تحرکات اجتماعی خود را رفع تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی قرار داده اند. انسان‌هایی که مخاطب این حکیمان و مصلحان واقع شده اند، در واقع تشنگان عدالت بودند که سراپاگوش به فرمان و چشم به راه تحقق این بالاترین فضیلت انسانی و گمشده فطرت خود بوده اند.

فراتر از این، عدالت آرمانی دینی و الهی است که تمام پیامبران برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کرده‌اند. از منظر دین اسلام، قوام حقیقت حیات انسانی به اصل عدالت است و دادگری همانند اصل توحید ریشه در نظام تکوین دارد. بر این اساس پیامبر اکرم (ع) فرمودند: «بِالْعدْلِ قامتِ السّماواتُ و الارْض» یعنی آسمان‌ها و زمین، با عدالت، پا برجا می‌مانند. بنابراین نادیده انگاشتن قسط و عدل، نه تنها با طبیعت بشر مخالفت و مغایرت دارد، بلکه مخالفت با نظام طبیعت است و در مقابل، اهتمام به آن هماهنگی با نظام هستی است.

اندیشه در حقیقت و ماهیت عدل و عدالت ما را به این نکته واقف می‌سازد که عدل دارای جاذبه‌ای فطری است و نزد وجدان عمومی بشریت، ارزش گرانقدر دارد زیرا در سایه عدل، هر کسی به حق خویش می‌رسد، تعدّی و تجاوز از جامعه رخت بر می‌بندد و امنیت و آرامش بر همه جا حاکم می‌شود. به همین جهت مردم، بی‌عدالتی را نکوهش می‌کنند و عدالت را می‌ستایند. این نکته مورد تأیید و توجه پیشوایان دین نیز قرار گرفته است. امام صادق (ع) درباره این حقیقت که بی‌عدالتی عیب و عدالت خوشایند همگان است فرموده است: «از خداوند پروا کنید و به عدالت رفتار کنید، چرا که شما به قومی که عدالت نکند خرده می‌گیرید». به همین سبب است که از آغاز زندگی بشر، همواره ظلم و بی عدالتی روح بشر را آزرده و او را تشنه جهانی عاری از هر تبعیض و تعدی ساخته است. در طول تاریخ، همه افراد و اقشار و جوامع اعم از کوچک و بزرگ، مؤمن و کافر، مرد و زن، حتی ستمکار و ستمدیده، دانا و نادان خواهان اجرای عدالت، این صفت انسانی بوده و از نقض آن متنفر بوده و می‌باشند.

بر این اساس با اندک تأملی در کلمات و بیانات امیرالمومنین (ع) به روشنی این نکته به دست می‌آید که مساله «عدالت و حکومت»، جایگاه خاص و اهمیت ویژه‌ای نزد آن امام بزرگوار داشته است. این دو مقوله به حدی مهم است که اگر تمام تلاش‌ها و مجاهدات علی (ع) را در راه تحقق آن بدانیم سخنی به گزاف نگفته ایم. در همین رابطه و با محوریت نشان دادن ارزش و اهمیت عدالت در حکمرانی بر پایه اندیشه علوی (ع) با حجت‌الاسلام و المسلمین نجف لک‌زایی استاد تمام گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت‌وگو کردیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید؛

* عدالت در اندیشه امیرالمومنین (ع) یک فضیلتی است که اگر حکومت آن را داشته باشد برایش یک امتیاز و ارزش محسوب می‌شود یا اصلاً اساس و ارزش حکومت به برقراری عدالت است و حکومتی که در راه عدالت گام ننهد فاقد ارزش ذاتی است؟

در نهج‌البلاغه و سیره عملی امیرالمومنین (ع) به عدالت توجه بسیار زیادی شده به گونه‌ای که جرج جرداق مسیحی اسم کتابش را این گذاشته که امام علی (ع) صدای عدالت انسانی است. همچنین گفته شده «قتل فی محراب عبادته لشده عدله» یعنی ایشان به خاطر شدت عملش نسبت به عدالت به شهادت رسید لذا در جای جای نهج‌البلاغه می‌توانیم فرمایشات حضرت درباره عدالت را ببینیم ولی من به یک موردش اشاره می‌کنم و آن نامه ۳۱ نهج‌البلاغه است. امام علی (ع) نامه ۳۱ را برای امام حسن مجتبی (ع) نوشتند و چون این نامه از منظر یک پدر برای تمام فرزندان معنوی آن حضرت نوشته شده است با این تعبیر شروع می‌شود که «من الوالد الی المولود» یعنی نامه پدری به فرزند. اگر ما خودمان را فرزند معنوی آن حضرت می‌دانیم مخاطب این نامه هستیم.

*نامه ۳۱ نهج‌البلاغه عدالت را چگونه معرفی می‌کند؟

آنجا حضرت یکسری سیاست‌های کلان و راهبردهای کلان را ابلاغ فرمودند از جمله اینکه می‌فرمایند فرزندم تو خودت را در ارتباط با دیگران میزان قرار بده، هرچه برای خودت می‌پسندی برای دیگران هم بپسند. بعد یکسری مصادیق را ذکر کردند مثلاً فرمودند اگر دوست نداری به تو ظلم شود به دیگران هم ظلم نکن، اگر دوست داری به تو احسان شود به دیگران احسان کن و همینطور موارد دیگری را برشمردند. به همین خاطر عدالت در اندیشه امام علی (ع) یک میزان کلیدی و اساسی و مهم است که مبنای تنظیم روابط ما با دیگران، روابط ما با خودمان، روابط ما با محیط زیست و روابطمان با خدای متعال است.

خدای متعال در ارتباط با ما به عدالت عمل می‌کند، ما هم در ارتباط با خودمان و دیگران و خدا و طبیعت باید به عدالت رفتار کنیم. در حدیث نبوی می‌خوانیم که با عدالت است که آسمان‌ها و زمین بر پا شده است. در قرآن کریم خداوند به پیامبر (ص) دستور می‌دهد «قل امر ربی بالقسط» یعنی بگو پروردگار من مرا فرمان داده به قسط عمل کنم. باز در سوره حدید می‌فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» یعنی ما پیامبران را به سوی مردم فرستادیم تا آنها مردم را تربیت کنند، تزکیه کنند و مردم بر پادارنده قسط شوند. از این جهت امیرالمومنین (ع) به عنوان تربیت شده رسول اکرم (ص) کسی است که همان مسیر را دنبال می‌کند و همچون رسول مکرم اسلام بر پا دارنده عدل و قسط است. لذا اگر ما عدالت را در ردیف فضائل هم ذکر کنیم بالاترین فضائل است و اگر به عنوان رکن در نظر بگیریم می‌بینیم عدل در اندیشه و مذهب امامیه جز اصول مذهب و جز ارکان تلقی شده است بنابراین از هر منظری نگاه کنیم، چه از منظر فقهی، چه از منظر اخلاقی، چه از منظر اعتقادی، چه از منظر فلسفی و … می‌بینیم عدالت عنصر کلیدی است و باید مورد توجه رهبران و کارگزاران حکومتی و آحاد مردم قرار بگیرد.

*همه مردم به ارزش و اهمیت مساله عدالت اقرار دارند ولی می‌بینیم جوامع بشری و حکومت‌ها در محقق کردن عدالت با مشکلاتی روبرو هستند. به نظر شما مهمترین موانعی که نمی‌گذارد مساله عدالت در یک جامعه محقق شود با توجه به منویات حضرت امیر (ع)، چیست؟

امیرالمومنین (ع) مهمترین مانع اجرای عدالت را در همین نامه ۳۱ دنیاطلبی و دنیاگرایی می‌داند. حضرت می‌فرماید آنچه باعث شده انسان‌ها از صراط مستقیم عدالت منحرف شوند و به ظلم دست بزنند این است که فکر می‌کنند برای دنیا آفریده شدند در حالی که آن حضرت می‌فرمایند فرزندم بدان که تو برای آخرت آفریده شدی. دنیا قرار است مقدمه‌ای باشد و مزرعه‌ای باشد که ما از زندگی کوتاهی که در دنیا داریم برای آخرت خودمان زاد و توشه برداریم و اگر هر کسی اندکی تأملی در زندگی خودش و زندگی امروز در دنیا بکند، اهمیت این فرمایش امیرالمومنین (ع) را متوجه می‌شود که واقعاً هر جا ظلم و بی‌عدالتی صورت می‌گیرد ناشی از این است که آن افراد خیال می‌کنند برای دنیا آمدند و بعد از دنیا آخرتی نیست و الا اگر انسان‌ها به یاد مرگ باشند یاد آخرت و قیامت باشند متوجه می‌شوند اصالت را باید به آخرت بدهند. قاعدتاً کسی که یاد مرگ و قیامت هست دست به ظلم نمی‌زند چون می‌داند یک ایستگاهی هست که باید در آنجا پاسخگو باشد.

*گاهی بین عدالت و مسائل دیگری تزاحم برقرار می‌شود؛ مثل تزاحم بین برقراری عدالت و رعایت مصلحت. به نظر شما در این موارد باید جانب کدام را گرفت و کدام اهمیت بیشتری دارد؟

ببینید، مصلحت یعنی عدالت. اصلاً مصلحت جایی مطرح می‌شود که اگر ما به یک قانونی یا دستوری عمل کنیم موجب ظلم می‌شود لذا می‌گوئیم مصلحت ایجاب می‌کند آن کار را انجام ندهیم. در اینجا تمرین و امتحان مصلحت باید با مساله عدالت انجام شود؛ یعنی هر جا می‌گوئیم مصلحت اقتضا می‌کند باید بتوانیم به جایش کلمه عدالت را بگذاریم و بگوییم عدالت اقتضا می‌کند. لذا نمی‌شود مصلحت مخالف عدالت باشد چون فرض ما فرض تزاحمات است یعنی دو چیز با هم متزاحم می‌شوند و ما آنی که عادلانه‌تر است را بر آنی که مطابق عدالت نیست اولویت می‌دهیم. بنابراین هر جا گفتند مصلحت ایجاب می‌کند، شما باید به جایش کلمه عدالت را بگذارید. اگر باز هم جمله شما درست بود، آن از نظر اسلام مورد قبول است ولی اگر جمله درست نبود آن مطلب مورد قبول اسلام نیست. در واقع مصلحت نیامده است که منافع را توجیه کند و الا منتهی به ظلم می‌شود.

کد خبر 6086156

دیگر خبرها

  • جشن‌های دهه کرامت در همه مساجد و محله‌های لرستان برگزار می‌شود
  • مهم‌ترین مانع اجرای عدالت، دنیاطلبی و دنیاگرایی است
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (9 اردیبهشت)
  • فال حافظ امروز یک‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • مورایس مسلمان شده؟ / ماجرای مسلمان شدن سرمربی سپاهان از زبان خودش + عکس و فیلم
  • سرمربی سپاهان مسلمان شده؟/اعلام خبر مسلمان شدن سرمربی سپاهان از زبان خودش +عکس و فیلم
  • ماجرای نسبت فامیلی علیرضا قربانی با داور «محفل» از زبان احمد ابوالقاسمی + فیلم
  • فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (8 اردیبهشت)
  • فال حافظ امروز شنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳ با معنی و تفسیر
  • کاشی، استاد دانشگاه: این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند/ جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند/ ما در یک نقطه آغاز قرار داریم؛ این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است